[ اِ مَ ] (اِخ) سیرةالفرس. نام کتابی از ایرانیان قدیم که اسحق بن یزید آنرا بفارسی ترجمه کرده است. (ابن الندیم).
لغتنامه دهخدا
(~. مِ) (اِمر.) حکمی است که از طرف رؤسای کشورها به سفرا و مأمورین سیاسی داده میشود تا اعتبار آنها را نزد رؤسای دول بیگانه استوار سازد. قبلاً به این سند اعتبارنامه گفته میشد ...
فرهنگ فارسی معین
[ اُ تُ مَ / مِ ] (اِ مرکب) در اصطلاح امروز، حکمی است که از طرف رؤسای کشورها به قنسولها و مأمورهای سیاسی داده میشود تا اعتبار آنها را نزد رؤسای کشور بیگانه استوار سازد و پیشتر اعتبارنا ...
هرگونه برگهای که از طرف کسی یا ادارهای رسماً برای کسی فرستاده میشود و مطلبی را به او خاطرنشان میکند: اظهارنامه گمرکی، اظهارنامه مالیاتی.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ مَ / مِ ] (اِ مرکب) نوشته ای که افراد راجع به معاملات و تعهدات خود با طرف در آن اظهاراتی می کنند و بوسیله ای رسمی در ضمن ورقهٔ مزبور (اظهارنامه) توسط ادارهٔ ثبت اسناد یا دفتر دادگاه ه ...
[ اِ تِ مَ / مِ یِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) استوارنامه. (از فرهنگستان ایران). رجوع به اعتبارنامه شود.
[ اِ تِ مَ / مِ یِ وَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ورقه ای که اعضای انجمن نظارت امضا می کنند و وکالت نماینده ای را به اطلاع مجلس میرسانند. و رجوع به اعتبارنامه شود.
(~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) ورقهای که در آن اعترافات شخصی را نویسند و به امضای او رسانند، اعتراف نامه.
[ اِ مَ / مِ ] (اِ مرکب) عهدنامه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). || قرارنامه. || تمسک. (ناظم الاطباء). || نوشته ای که کسی نویسد و بموجب آن چیزی را بر عهدهٔ خود اثبات کند. رجوع به اقرار و ...
(مِ) (اِمر.)۱- اجازه حضور به درگاه شاهان.۲- برگهای که در آن نوع کالا، وزن و مشخصات گیرنده و فرستنده کالا در آن نوشته شود.۳- تجمل، تفاخر، غرور.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.