اسم: آرایلی (دختر) (ترکی) (تلفظ: arayli) (فارسی: آرایلی) (انگلیسی: arayli) معنی: همچون ماه پاک و درخشان
فرهنگ واژگان اسمها
پیشنهاد کردن
فرهنگ واژههای سره
(اَ یِ) [ ع. ] (اِ.) جِ اَریکه ؛ تختها.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ یِ بُ ] (اِخ) امیر امام الدین از سادات بخارا ساکن اوچ. میر علیشیر قانع تتوی در مقالات الشعراء چ کراچی او را در عداد شاعران آورده است. (از فرهنگ سخنوران).
لغتنامه دهخدا
[ اَ رِ بُ ] (اِخ) از شاعرانست و در ۷۷۲ هـ .ق . درگذشته است. رجوع به تذکرهٔ روز روشن چ هوپال ص ۷۲ و فرهنگ سخنوران شود.
(ص مرکب) در اصل: بارأی. دانشمند. خردمند. صاحب رای نیکو: دلارای و بارای و با ناز و شرم سخن گفتن خوب و آوای نرم.فردوسی. بشاه جهان گفت بوزرجمهر که ای شاه باداد و با رای و مهر.فردوسی. شکیبا و ...
[ کَ ] (اِ مرکب) رجوع به باراهی کند شود.
برآوردگری که وقتی تعداد نمونه به بینهایت بگراید، به برآوردگری کارا تبدیل شود [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
داراکی، توان
[ حَ دُدْ دی نِ بُ ] (اِخ) پسر حکیم عمعق. از شاعران مشهور است که بهمهٔ کمالات متصف بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج ۱ ص ۱۹۷ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.