[ ] (اِخ) رجوع به ارغنه خاتون شود.
لغتنامه دهخدا
اسم: افسرخاتون (دختر) (فارسی) (تلفظ: afsar khaton) (فارسی: اَفسرخاتون) (انگلیسی: afsar khaton) معنی: تاج بانو، سر آمد همه زنان، افسر ( فارسی ) + خاتون ( فارسی )
فرهنگ واژگان اسمها
[ اِ دَ / دِ مِ نَ ] (اِخ) دختر امام جعفر صادق (ع). مزارش در وسط گورستان پنبه ریسهٔ قزوین واقع است.
(اِ) قسمی از مرغهای شکاری. (ناظم الاطباء).
(اِخ) زرکلی می نویسد: وی دختر ابراهیم بن احمد، از مردم حلب و شافعی قادری بود. خطی نیکو داشت. زیباروی و نیکوکار و بافضل و از خاندان علم و ادب بود. منهاج نووی و قسمتی از احیاء علوم الدین را ...
[ تَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سارال در بخش دیواندرهٔ شهرستان سنندج که در ۱۷ هزارگزی باختر دیواندره، کنار راه مالرو دیواندره به شریف آباد قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و ۱۲۳ تن سکنه دار ...
[ تَ ] (اِخ) قتلق ترکان ، دختر براق حاجب و زوجهٔ قطب الدین سلطان بود و پس از درگذشت شوهرش قطب الدین محمد سلطان بن حمیر تاینکو بامر هلاکو تاج ایالت کرمان را به فرزند خود حجاج سلطان تفویض ...
اسم: جهان خاتون (دختر) (فارسی) معنی: خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، شاعره ایرانی در قرن هشتم
(اِخ) چهارمین زن اولجایتو سلطان خواهر امیرعلی و مادر ابوسعید. او در کارهای سلطنت مداخله میکرد و آنگاه که سلطنت ارپاگاون هنوز قوامی نگرفته بود، یعنی سنهٔ ۷۳۶ هـ . ق. حاجی خاتون با دلشاد خات ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.