۱. ناشنیده؛ بیخبر. ۲. (قید) ناگهان.
فرهنگ فارسی عمید
(نف، ق) شنونده. (از رشیدی). شنوا. (انجمن آرا). در حال نیوشیدن. (یادداشت مؤلف).
لغتنامه دهخدا
طبقۀ در ایران باستان، یکی از چهار طبقۀ مردم؛ کشاورزان؛ روستاییان.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.