[ یَ ] (اِخ) احمدبن محمدبن عبدالکریم وزان جرجانی یهودی، مکنی به ابومحمد. از محدثان بود. در باب الیهود منزل داشت، از این رو بدان نام موسوم گشت. وی در صف الغزالین مسجد داشت و از ابوالاشعب ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ ] (حامص مرکب) (اصطلاح عامیانه) بازی یهودیان درآوردن. به کردار یهودیان دست یازیدن. کنایه است از سخت خست و لئامت نمودن. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یهودی شود.غ
۱. دینی یگانهپرست که آموزههای آن در تورات بیان شده است. ۲. (اسم مصدر) یهودی بودن.
فرهنگ فارسی عمید
[ یَ دی یَ ] (اِخ) یهودیة. نام ناحیتی در فلسطین. (یادداشت مؤلف). اسم قسمتی از فلسطین بوده است که مراجعت کنندگان از اسیری در آنجا سکونت ورزیدند و آن اراضی خشکی است واقع در میان کوهستان و در ...
[ ] (اِ مرکب) اسم سریانی حجرالیهود است. (فهرست مخزن الادویه).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.