نو؛ جدید.
فرهنگ فارسی عمید
[ رَءْ سِ ] (اِخ) دماغه ای است در شمال بحر عمان، واقع در بین شبه جزیرهٔ گوادر و گواتر.
لغتنامه دهخدا
۱. جای سر گذاشتن. ۲. بالش و بالای بستر که بر آن سر میگذارند.
۱. جای نشستن؛ نشستنگاه؛ تخت؛ اورنگ. ۲. ران و کفل.
[ سُ ] (اِ مرکب) نشستنگاه هرکسی. (ناظم الاطباء). نشستنگاه. (رشیدی) (برهان) (آنندراج). || تخت پادشاهان خصوصا. (برهان).
(اِخ) سنجار. رجوع به همین کلمه شود.
(فَ وَ) [ په. ] (اِ.) جشنی که ایرانیان در روز نوزدهم فروردین به یُمن برابر شدن نام ماه و نام روز و همچنین گرامی داشت ارواح درگذشتگان برپا میکردند.
فرهنگ فارسی معین
[ ژُ زِ بْری / بِ ] (اِخ) نام سیاستمدار بیزانسی در مائهٔ دهم میلادی از معتمدین قسطنطین هفتم. وفات بسال ۹۷۱ م.
(اِ مرکب) کینه گاه. عرصهٔ کارزار. رزمگاه. دشت کین. رجوع به کینه گاه شود.
در تنوارۀ بینگهام، اختلاف تنش برشی با تنش تسلیم بر آهنگ برش [مهندسی بسپار]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.