معنی

[ یَ / یِ چَ / چِ مَ / مِ ] (ص نسبی) (از: یک +چشم +ه) یک چشم. واحدالعین : سحرگه که یک چشم یابد کلید به آیین یک چشمه آید پدید.نظامی. مَسْحاء؛ زن یک چشمه. (منتهی الارب).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.