یعسوب
معنی
[ یَ ] (ع اِ) پادشاه زنبوران عسل.
(منتهی الارب) (از غیاث) (ناظم الاطباء)
(آنندراج). مهتر زنبوران. (دهار). میرملکه.
رسمو. وار. ملکهٔ کندوی عسل. (یادداشت
مؤلف). ملک النحل. امیر منج.
(زمخشری):
یعسوب امت است علی وار از آنکه سوخت
زنبورخانهٔ زر و سیم آذر
سخاش.خاقانی.
|| زنبور نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
(دهار) (آنندراج). || رئیس بزرگ.
(منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از
غیاث). مهتر قوم. مهتر مردمان. (یادداشت
مؤلف). || نوعی از کبک. (منتهی الارب) (از
ناظم الاطباء) (آنندراج). کبک نر است. (تحفهٔ
حکیم مؤمن). || پرنده ای بزرگتر از ملخ و
یا خردتر از آن. (از منتهی الارب) (آنندراج)
(ناظم الاطباء). سورنگ. و آن طایری است
خرد از ملخ که دمی دراز دارد. ج، یعاسیب.
(از مهذب الاسماء). || سپیدی است در
روی اسب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از
آنندراج). دایره ای است در مرکض اسب. ج،
یعاسیب. || (اِخ) نام اسب نبی(ص).
(منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).