(اِخ) ایران.
لغتنامه دهخدا
[ اِ نُ خَ ] (اِخ) ابوعلی حسین بن صالح. وفات ۳۱۰ یا ۳۲۰ هـ .ق . از فقهای شافعیه. بزمان مقتدر قضای بغداد بدو دادند و وزیر ابوالحسن علی بن عیسی برای قبول این منصب موکلین بدو گماشت و با این ...
[ اَ دَ ] (اِ) نوعی از مرو است. (اختیارات بدیعی). و آن گیاهی باشد خوشبوی لیکن بسیار تلخ است. (برهان قاطع) (آنندراج) (جهانگیری). نام داروئی است که بعربی مرو گویند. (سروری) (شعوری) (رشیدی). ...
[ اَ ] (اِخ) نام محلی کنار راه تبریز و اَهَر، میان شوردِه و ایلیچه در ۲۳۵۰۰گزی تبریز. این ده جزء دهستان کیوان از بخش خداآفرین شهرستان تبریز است، ۶۵۰۰گزی جنوب خداآفرین، ۴۷۰۰۰گزی شوسهٔ اهر ...
خاکیان، خاکنشینان، تنپروران
فرهنگ واژههای سره
[ اَ غِ نِ یِ ] (اِخ) نام دو تن از سلاطین افغان که پس از صفویه بر ایران حکومت کردند. اسامی آنان و تاریخ حکومتشان بقرار زیر است: ۱- محمودسال ۱۱۳۵ هـ . ق. ۲- اشرف سال ۱۱۳۷ -۱۱۴۲ هـ . ق. این ...
[ اَ رِ اَ ] (اِخ) لقب عمربن محمد نصرةالدین اتابک پهلوان از سلجوقیان. (از اخبار الدولة السلجوقیه) و لقب جستان ابراهیم از ملوک دیلمستان بود. (از سفرنامهٔ ناصرخسرو ص ۵). رجوع به امیر امیران ...
[ اَ ] (اِخ) رجوع به میرانیان شود.
اسم: امیران (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: amirān) (فارسی: اميران) (انگلیسی: amiran) معنی: منسوب به امیر، فرمانروا، ( امیر، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اعلام ) نام چند روستا در اردستان، تهران و خرم ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَ ] (اِخ) دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان با ۵۱۷ تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۹).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.