(یَ) [ ع. ] (اِ.) دست. ج. ایدی. ایادی.
فرهنگ فارسی معین
دست
فرهنگ واژههای سره
[ یَ ] (ع اِ) دست یعنی از منکب تا انگشتان و یا کف دست و مؤنث آید و اصل آن یَدْیٌ می باشد و یَدان تثنیهٔ آن. ج، اَیدی، یدی [ یُ / یَ / یِ دی ی ] . جج، اَیادی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ دد ] (ع اِ) لغتی است در یَد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دست.
خستگی ناپذیر، پرتوان
[ یُ ] (ع اِ) درد دست. (منتهی الارب). دست درد. (یادداشت مؤلف).
[ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی) نام پرده ای است در موسیقی. (یادداشت مؤلف).
[ یَ دُلْ جَ ] (اِخ) (اصطلاح نجومی) ابطالجوزا. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ابطالجوزا شود.
اسم: یدالله (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: yadollāh) (فارسی: يدالله) (انگلیسی: yadollah) معنی: ترکیب دو اسم ید و الله ( دست و خدا )، دست خدا، ( به مجاز ) قدرت خداوند، ( برگرفته از قرآن ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ یَ دُلْ لاه ] (اِخ) لقبی است که شیعه به علی بن ابیطالب علیهما السلام دهند. لقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام. (یادداشت مؤلف). رجوع به علی شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.