معنی

[ وَ مَ ] (ص مرکب) ارجمند. (یادداشت مؤلف): ورجمندی که از او ورج همی گیرد ورج نامداری که از او نام همی گیرد نام.لامعی. || دارندهٔ فرهٔ ایزدی. خداوند ارج. (فرهنگ فارسی معین): سام نریمان [ را ] پرسیدند که ای پیروزگر سالار، آرایش رزم [ به ] چیست؟ جواب داد که به ورجمندشاه و دانشی سپهبد بارای و مبارز هنری که زره دارد و با کمان جنگ جوید. (فرهنگ فارسی معین از نوروزنامه چ مینوی ص ۴۲).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.