[ وَ / وُ ] (اِ) بر وزن دستور، پیغمبر
و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است.
(برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء):
با ندا نمودند وخشور را
بدید آن سراپا همه نور را.رودکی.
یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا
همی گویند پنداری که وخشورند یا گندا.
دقیقی.
بگفتار وخشور خود راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی.فردوسی.
بگو ای خردمند از این در سخن
قیاسی ز وخشور دادار کن.فردوسی.
رجوع به غیاث اللغات و انجمن آرا و آنندراج
شود.