[ بِ لَ ] (ع ص) تأنیث وابل. رجوع به وابل شود. || (اِ) استخوان بندگاه زانو و سر بازو. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). || کرانهٔ کتف از سر بازو. || استخوانی است در بند زانو. || بازو. ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ لَ ] (اِخ) ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص ۲۴ چنین آمده است: «وابلةبن الاشفع در سنهٔ خمس و ثمانین به شام درگذشت». ولی درست به نظر نمیرسد و ظاهراً تحریفی از وائلةبن الاسقع است. رجو ...
[ بِ ] (ص نسبی) منسوب به وابل که جد یکی از طوایف عرب است. (از انساب سمعانی ورق ۵۷۵ الف).
[ قَ بِ ] (ع اِ) جِ قابلة. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قابلة شود. - قوابل الامر؛ اوائل کار. (منتهی الارب).
[ مُ بَ لَ ] (ع مص) همیشگی کردن در کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مواظبت کردن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.