معنی

[ بُ دَ ] (مص مرکب) بازبریدن. قطع کردن: اختراع؛ وابریدن کاری را با کسی. مقاطعه؛ با کسی وابریدن. (منتهی الارب): عضو گردد مرده کز تن وابرید نوبریده جنبد اما نی مدید.مولوی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.