هرزهگرد
معنی
[ هَ زَ / زِ گَ ] (نف مرکب)
هرجایی. (یادداشت به خط مؤلف). کسی که
در همه جا آمد و شد می کند و سخن چینی
می نماید. (ناظم الاطباء):
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه.
منجیک ترمذی.
هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب
آرد در بند شهوت. (گلستان).
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند.
حافظ.
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر
نرود.حافظ.
|| آواره. (ناظم الاطباء). رجوع به هرزه رو
و هرزه دو شود. || (اِ مرکب) در تداول مردم
سلطان آباد اراک نام چرخ سادهٔ پایه داری
است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با
استفاده از گردش آن باز کنند.