[ رُ لْ لاه ] (اِخ) ابن شریف الدین عبداللََّه شوشتری. رجوع به قاضی نوراللََّه شوشتری و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج ۹ ص ۳۰ و شهداءالفضیلة ص ۱۷۱ و امل الآمل، ذیل منهج المقال ص ۱۵۲ و روضات ال ...
لغتنامه دهخدا
[ رُ لْ لاه ] (اِخ) (میرزا...) اصفهانی، متخلص به ضیاء. رجوع به ضیاء اصفهانی شود.
[ رُلْ لاه ] (اِخ) هروی (مولانا...)، متخلص به نور. از شاعران قرن دهم هجری است. به روایت مؤلف صبح گلشن «ظرافت و مزاح بر مزاج غالب داشته و... و به شیمهٔ خوش طبعی نقد جان عزیز باخت». او راست: ...
[ دِهْ رُلْ لاه ] (اِخ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در سه هزارگزی جنوب ده دوست محمد و نزدیک مرز افغانستان. دارای ۱۴۹ تن سکنه. آب آن از رودخانهٔ هیرمند مشروب می شود و ساکنین ا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.