معنی

[ نُ ] (حامص) پیش آهنگی. پیش روی. پیشوائی. نهاز بودن : نیابد عدوی تو هرگز بلندی نیابد بز لنگ هرگز نهازی.قطران. رجوع به نهاز شود. - نهازی کردن؛ پیشاهنگ شدن. پیشرو رمه گشتن. راهبری کردن : دل گمراه را زی راه دین کش به از تو کرد نتوان کس نهازی.ناصرخسرو. از هول تو شیر نهازخواره پیش رمه ترسان کند نهازی.مسعودسعد.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.