(ص مر.) = فیلبان: آن که از پیل مراقبت کند، نگهبان فیل.
فرهنگ فارسی معین
(اِ مرکب، ص مرکب) فیلبان. فیال. (دهار). آنکه بر سر فیل نشیند و با کجک او را براند. (منتهی الارب). نگهبان فیل. آنکه تعهد فیل کند. آنکه خدمت فیل کند. آنکه تیمار او دارد: چو خرطومهاشان بر آتش ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.