(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) ستم کردن.
فرهنگ فارسی معین
[ اِ تِ ] (ع مص) نیک باریدن باران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باریدن باران به آن اندازه که سیلان و جریان یابد. (از اقرب الموارد). || بسیار شدن آب. (منتهی الارب). فراوان شدن آب در مکان ...
لغتنامه دهخدا
(اِ تِ) [ ع. ]۱- (اِمص.) میانه روی.۲- (اِ.) حد میانه.
میانهها، میانهروی مینهاد، میانه روی، میانگرایی، ترازینه، بسندگی
فرهنگ واژههای سره
۱. میانهروی. ۲. (اسم) حد وسط گرما و سرما یا خشکی و رطوبت. ۳. میانهحال شدن. ۴. برابر شدن. ۵. [قدیمی] راست شدن. * اعتدال خریفی: (نجوم) اول پاییز که درازی روز و شب متساوی می ...
فرهنگ فارسی عمید
ترازینه بهاری
[ اِ تِ لِ لَ / لِ لُ نَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تساوی شب و روز که هر یک دوازده ساعت تمام باشد. (ناظم الاطباء).
جابهجایی نقاط اعتدال بهاری و پاییزی روی منطقهالبروج [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
← سال شمسی [نجوم]
[ عَ ] (ص مرکب) مطیع. حاضرفرمان : پسر را بدرگاه عالی فرستد و بنده و طاعتدار باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۳۹۹).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.