نادرا
معنی
[ دِ ] (اِخ) از شاعران شیراز و معاصر با
صفویه است. میرزاطاهر نصرآبادی آرد: «در
فن سیاق آگاه است و رساله ای جامعه در آن
باب نوشته است، مدتی قبل از این در لباس
فقر و فنا به اصفهان آمده به قصد زیارت
عتبات عالیات روانه شده در کرمانشاه نواب
شیخ علیخان او را نگاهداشت مدتی در
خدمت ایشان بود از آنجا دلگیر شده به مشهد
مقدس رفت و از آنجا به هرات رفت و باز به
اصفهان آمد شور فقر و فنا بر سرش افتاد و به
کلاه نمد رشک فرمای صاحبان افسر شد اکثر
اوقات به مسجد لنبان آمده از صحبت او
فیض وافر می بردیم تا عالی حضرت نواب
قلی بیک خلف نواب شیخ علیخان داروغهٔ
قزوین شد و مشارالیه را همراه برد و به امر
وزارت خود سرافرازی بخشید و الیوم در
خدمت ایشان است و چیزی که بخاطرش
نمیرسد درویشی و درویشان است». و نیز
رجوع شود به صبح گلشن. اینهم نمونه ای از
اشعار وی به نقل میرزا طاهر نصرآبادی:
ساغر صافی دلان از باده هرگز پر نشد
روشن است این معنی سربسته از جان حباب.
*
گزندی از ستمکاران نباشد خاکساران را
ز ناهموار سایه بر زمین هموار می افتد.
*
به هر چه دست زنی دامن عنایت اوست
ز هر دری که درآیی گدای این کوئی.