مومروغن
معنی
[ رَ / رُو غَ ] (اِ مرکب) قیروطی.
(از ذخیرهٔ خوارزمشاهی) (بحر الجواهر).
مخلوطی از موم و روغن که قیروطی نیز
گویند. (ناظم الاطباء). ترکیبی است از موم و
روغن و چیزهای چند که ترکهای پا و دست
را به کار است. معجونی که از موم و پیه
گداخته و آب چغندر کنند طلی را بر شقاقها که
از سرما یا آب سرد بر پای یا دست پدید آید.
(یادداشت مؤلف): اگر بثره بزرگ باشد و
دیر ماند و گوشت حلق می خورد هر ساعت
اندکی موم روغن اندر دهان بگیرد و فروبرد تا
درد می نشاند. (ذخیرهٔ خوارزمشاهی).
چو موم روغن بگدازم آهنین سد را
ز آتش دل خویش ار کنم به آه مدد.
سوزنی.