آبگیر؛ تالاب.
فرهنگ فارسی عمید
[ ژَ / ژِ ] (اِ) موژ. استخر و آبگیر و تالاب و آب انبار. (از برهان) (ناظم الاطباء). آبگیر و تالاب. (از انجمن آرا) (از آنندراج). به معنی موژ است. (فرهنگ جهانگیری). و رجوع به موژ شود. || غم و ...
لغتنامه دهخدا
[ هِ مُ ژِ ] (اِخ) هرموگنس. رجوع به هرموگنس شود.
۱. مشابه؛ همانند؛ همجنس. ۲. (فیزیک) آنچه دارای ساختار یکنواخت باشد؛ همگن.
[ هُ مُ ژِ ] (فرانسوی، ص)یکنواخت. ماده ای که از مولکولهای همانند ساخته شده باشد. سلولهای مشابه و همانند بافت مزوفیل در برگ اغلب نباتات یک لپه ای و کاجها و بعضی از دولپه ای ها که ساختم ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.