۱. جای آب خوردن در راه. ۲. چشمهای که مردم از آن آب بخورند.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ هَ ] (ع مص) رجوع به نهل شود.
لغتنامه دهخدا
[ مِ هَ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب) (آنندراج). گور و قبر. (ناظم الاطباء). || (ص) مرد بینهایت در سخاوت. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به منهال شود.
[ مِ هَ لَ ] (ع ص) ارض منهلة؛ زمین یک آب داده. (مهذب الأسماء). رجوع به مَنهَل و نهل و انهال شود.
[ مُ هَ لِ ] (ع ص) درهلاک اندازنده. (غیاث). آنکه خود را در مخاطره و هلاک می اندازد. (ناظم الاطباء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.