منقلوس
معنی
[ ] (اِخ) نام مردی است که
کنیزکان بخریدی و بر ایشان قوادگی کردی و
عذرا را بخرید. (لغت فرس اسدی چ اقبال
ص ۲۰۳). یکی از نامها که در وامق و عذرا
آمده است. (یادداشت مرحوم دهخدا):
چو رفتند سوی جزیرهٔ کیوس
یکی مرد بُد نام او منقلوس.
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال
ص ۲۰۳).