نهفتن، نهان کردن، نهان داشتن، پوشاندن، پنهان کردن، پنهان
فرهنگ واژههای سره
[ اَ خِ فْ فا ] (ع ص، اِ) جِ خفیف. سبکها.
لغتنامه دهخدا
[ اَ فَ ] (ع ص) کج پای. کژپای. (تاج المصادر بیهقی). || بعیر اخفج؛ شتر مبتلای به بیماری خَفَج.
[ اَ فَ ] (اِخ) نام سه کس از ائمهٔ نحو. ج، اَخافش. (منتهی الارب). مؤلف روضات الجنات بنقل از بغیةالوعاة آرد که اخافش یازده تن باشند. (روضات الجنات ص ۵۴). و ترجمهٔ هر یک در ذیل بیاید و چون ...
[ اَ فَ ] (اِخ) ابوالخطاب عبدالحمیدبن عبدالمجید هجری ثعلبی بصری نحوی. مشهور به اخفش اکبر یا کبیر. ابوعبیداللََّه محمدبن عمران المرزبانی در الموشح (چ مصر صص ۱۲۱ -۱۲۳) از او روایت کند. وفات ...
[ اَ فَ ] (اِخ) ابوعبداللََّه. رجوع به اخفش هرون بن موسی شود.
[ اَ فَ ] (اِخ) علی بن محمد نحوی. یاقوت گوید ذکر او در جائی نیافتم جز در کتاب الفصیح بخط علی بن عبداللََّه بن اخی الشبیه العلوی. و صورت آن چنین است: حذق علی هذاالکتاب و هو الکتاب الفصیح ا ...
[ اَ فَ شِ اَ غَ ] (اِخ) ابوالحسن علی بن سلیمان. رجوع به اخفش صغیر شود. و گاه اخفش اصغر بسلیمان بن علی بن سلیمان الیمنی التمیمی النحوی نیز اطلاق کنند چنانکه در خاتمةالطبقات آمده است. (رو ...
[ اَ فَ شِ قَ ] (اِخ) رجوع به احمدبن عمران بن سلامة و روضات الجنات ص ۵۴ و ۵۵ شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.