مفروض
معنی
[ مَ ] (ع ص) واجب و فریضه
کرده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || فرمودهٔ خدای. (منتهی الارب)
(آنندراج) (از ناظم الاطباء). آنچه خدا بر
بندگان خود واجب ساخته است. (از اقرب
الموارد). || فرض کرده شده. (غیاث)
(آنندراج). فرض شده. مُتَصَوَّر. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا). || سوفار کرده و رخنه
کرده شده از هر چیزی. (منتهی الارب)
(آنندراج) (ناظم الاطباء). || بریده کرده.
(منتهی الارب) (آنندراج). بریده بریده کرده.
قوله تعالی : {/B لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبََادِکَ
نَصِیباً مَفْرُوضاً؛۵-۹۴:۱۱۸/} ای مقتطعاً محدوداً.
(ناظم الاطباء). مقطوع محدود. (اقرب
الموارد).