مغبر
معنی
[ مُ بِ ] (ع ص) تیره رنگ. (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد):
هوای تو به من بر کرد خواهد
زمانه مظلم و آفاق مغبر.مسعودسعد.
خود عهد خسروان را جز عدل چیست حاصل
زین جیفه گاه جافی زین مغ سرای مغبر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص ۱۸۹).
|| برانگیزانندهٔ غبار. (ناظم الاطباء) (از
منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || آنکه
سعی و کوشش می کند در طلب چیزی. (ناظم
الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| بسیار بارنده. (ناظم الاطباء).