مدابرة
معنی
[ مُ بَ رَ ] (ع اِمص) دشمنی.
(منتهی الارب). || (مص) مردن. (از
منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن
اللغة). || دشمنی کردن . (از منتهی الارب)
(از اقرب الموارد). با کسی دشمنی کردن.
(تاج المصادر بیهقی). || غفلت نمودن از
حاجت یار خود. (از منتهی الارب). پشت
نمودن. (از فرهنگ خطی). || پشت ریش
گردیدن شتر. || صاحب مال بسیار گردیدن.
|| صاحب ادبارة گردانیدن گوسفند را. (از
منتهی الارب). بریدن اندکی از قسمت مؤخر
گوش گوسفند و آن را آویزان رها کردن، این
را مدابرة گویند. (از متن اللغة).