۱. (ادبی) قسمتی در شعر یا نثر که در آن شاعر یا نویسنده به مقصود اصلی گریز میزند. ۲. خلاصۀ کلام؛ چکیدۀ سخن. ۳. [قدیمی] محل خلاص و نجات؛ محل رهایی؛ راه خلاص؛ گریزگاه.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ لَ ] (ع ص) خالص کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خالص کرده شده و ناآلوده و ناملوث. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخلاص و مادهٔ قبل شود. || مختار. و در قرآن ک ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ خَ لْ لَ ] (ع ص) آزاد و رهانیده شده و پاک کرده شده و خلاص کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به خلاص شود.
[ مُ لِ صَ ] (ع اِ) تخم یا دانهٔ گیاهی که آن را «توروز اوتی» نامند. (از فرهنگ جانسون) (از اشتینگاس).
[ مُ خَ لْ لِ صَ ] (ع اِ) مَحاجِم. (فهرست مخزن الادویه) (تحفهٔ حکیم مؤمن). یک نوع گیاهی خوشبو از جنس بابونه. (ناظم الاطباء). گل کتانی که به اسامی محاجم و دهان شیر و فلیحه و گیاه نوروزی نی ...
پاکراهان
فرهنگ واژههای سره
[ مَ لَ ] (حامص) رهائی، چه مَخلَص مصدر میمی است و زیادت یاء مصدری بعد مصدر عربی از تصرفات فارسیان است. (غیاث) (آنندراج).
[ وِ مُ لِ صِ اِ فَ ] (اِخ) محل مخصوصی است در بازار اصفهان قرب قیصریه و کاروانسرای مخلص که الان از کاروانسراهای معتبر اصفهان است در این محل واقع شده. (مرآت البلدان ج ۴ ص ۴۹).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.