مخامرة
معنی
[ مُ مَ رَ ] (ع مص) بیامیختن.
(زوزنی). آمیختن. (تاج المصادر بیهقی).
آمیختن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از
اقرب الموارد). درآمیختن با کسی.
(ناظم الاطباء). || پنهان شدن. (زوزنی)
(تاج المصادر بیهقی). نهان شدن.
(منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
پنهان کردن کسی را. (ناظم الاطباء).
|| ملازم شدن کاری را. (زوزنی). || مقیم
گردیدن و پیوسته در خانه بودن.
(منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
(ناظم الاطباء). ملازم شدن به جائی
(تاج المصادر بیهقی). || آزاد را بنده قرار
داده فروختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از
اقرب الموارد). خریدن آزاد را به اینکه بنده
است. (ناظم الاطباء). || نزدیک شدن به
یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از
اقرب الموارد). نزدیک شدن به کسی.
(ناظم الاطباء). || پوشانیدن عقل را. (از
ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).