نویسه، نوشته، نوشتار، زمینه، دست نوشته
فرهنگ واژههای سره
[ مَ ] (ع اِ) زمین درشت و بلند. ج، مِتان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زمین سخت و بلند. ج، متون و متان. (مهذب الاسماء). آنچه درشت باشد از زمین. (محیطالمحیط). - مجازاً به معنی عب ...
لغتنامه دهخدا
← متن رمزیشده [رمزشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مَ نُلْ فَ رَ ] (اِخ) رجوع به فرس اعظم شود.
نرمافزاری که دسترسی به کُد آن برای عموم آزاد است|||متـ . متنآزاد [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
نرمافزار مخصوص پردازش متون [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
[ مُ تَ ءِ ] (ع ص) رجوع به متنایک شود.
[ مُ تَ ] (ع ص) دورشونده. (آنندراج). برگشته به کناری دور و بسیار دور و عقب کشیده. (ناظم الاطباء).
[ مُ تَ ثِ ] (ع ص) پراکنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). پراکنده و به اینجا و به آنجا افتاده. (ناظم الاطباء). - بیمار و هلاک شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع ب ...
[ مُ تَ جِ ] (ع ص) با هم پیکار و نزاع کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با یکدیگر پیکار کننده و نزاع کننده. (ناظم الاطباء). رجوع به تناجل شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.