[ لُ فُلْ لاه ] (اِخ) (امیر...) داماد امیر عادل آقا، از امرای سلطان احمد در نیمهٔ دوم قرن هشتم هجری. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی صص ۲۳۲ -۲۳۹ شود.
لغتنامه دهخدا
[ لُ فُلْ لاه ] (اِخ) محمد از ادبای هندوستان و از معاصرین اورنگ زیب. وی تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی را تحت عنوان «آسمان سخن» به فارسی منظوم ساخته و آن را طبق بروج فلکی به دوازده باب م ...
[ لُ فُلْ لا هِ ] (اِخ) متخلص به لطفی. رجوع به لطفی مولانا لطف اللََّه... شود.
[ لُ فُلْ لاه ] (اِخ) شعاع الدوله. عم ناصرالدین شاه قاجار بود. (از مرآة البلدان ج ۴ ص ۷).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.