۱. رنگ؛ لون. ۲. نوع. ۳. (پسوند) مانند؛ شبیه؛ رنگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آذرگون، گلگون، لالهگون، نیلگون.
فرهنگ فارسی عمید
[ گَ وَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار. واقع در ۶۸۰۰۰ گزی شمال باختری چاه بهار و ۱۷۰۰۰ گزی شمال راه مالرو چاه بهار به جاسک. سکنهٔ آن ۴۵ تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ا ...
لغتنامه دهخدا
[ گُمْ بَ ] (اِخ) بنا به روایت بیهقی یکی از محلات اصفهان بوده است. (تتمهٔ صوان الحکمه ص ۵۸ و ۵۱).
(ص نسبی) منسوب به گون آباد. گونابادی. گنابدی. جنابدی. رجوع به گنابادی شود.
[ گومْ ] (اِخ) نام یکی از کوههای واقع در شمال هرسین است و هرسین یکی از بخشهای شهرستان کرمانشاهان میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ غُ چَ / چِ ] (اِ مرکب) غازه. گلگونهٔ روی زنان. سرخاب. (یادداشت مؤلف).
[ گومْ ] (اِخ) ایلی است از ایلات اطراف مشکین آذربایجان. مرکب از دو هزار خانواده. ییلاق آنها سنبلاق است و به مغان قشلاق میکنند. شغل ایشان زراعت است و از طوایف مختلفهٔ قوجه بیک محسوب میشوند. ...
[ گومْ ] (اِخ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. واقع در ۶۵۰۰۰گزی شمال خیاو و ۵۰۰۰گزی شوسهٔ گرمی به اردبیل. کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنهٔ آن ۱۶۰تن است. آب آن از چشمه ...
[ بَ ] (اِخ) تحریری است از گناباد. رجوع به گناباد و گون آباد شود.
رنگارنگ؛ رنگبهرنگ؛ جوربهجور.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.