[ گَ دَ / دِ ] (ص مرکب، اِ مرکب) پهلوان نژاد. بهادرنسب. (فهرست ولف): از آنجا سوی قلب توران سپاه گوان زادگان برگرفتند راه.فردوسی.
لغتنامه دهخدا
[ گَ دَ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش مراوه تپهٔ شهرستان گنبدکاوس که در ۱۶۰۰۰ گزی خاور مراوه تپه واقع شده و ۱۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ اَ گُ / گَ لَ / لِ ] (اِ مرکب) تکمه و حلقه ای را گویند که بر گریبان پیراهن و غیره دوزند، چه گو به معنی تکمه و انگله حلقه ای باشد که گوی را در آن اندازند و گاهی آن حلقه را بی گوی هم گوان ...
[ اَ گُ ] (اِ) انگدان. حلتیت. (از برهان قاطع) (از آنندراج). و رجوع به انگدان شود.
[ زَ گِ ] (اِخ) یکی از دهستان های ششگانهٔ بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام است که از شش آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود ۱۹۸۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.