معنی

[ گُ ] (اِ) گاله. پهلوی گوبال و گوال ، کردی جوهال ، طبری گوال (جوال)، مازندرانی کنونی گوال ، گال ، غال ، گلپایگانی گوال (کیسه ای که در آن پِهِن ریزند)، معرب آن جوال. (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). بر وزن و معنی جوال است و جوال معرب آن است. (برهان). || گوشه و خلوتگاه. || قسمی از ماهی که فرنگیان کارپ نامند. (ناظم الاطباء).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.