هضمشده.
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی سنگ یا مادهای که فرایند گوارد بر آن انجام شده باشد [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ خوَشْ / خُشْ گُ ] (ن مف مرکب) خوش گواریده. سریع الهضم. سریع الانهضام. (یادداشت مؤلف). || عذب. گوارا. (یادداشت مؤلف).
لغتنامه دهخدا
[ دُ گُ ] (ص مرکب) دژگوار. ثقیل. بطی ءالهضم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به دژگوار شود.
[ گُ دَ ] (مص منفی) مقابل گواردن. رجوع به گواردن شود.
[ گُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) گوارده ناشده. هضم ناشده. مقابل گوارده.
[ گُ ] (حامص مرکب) تخمه. سوء هضم. وبل. وبال. سنگینی و گرانی در طعام. ناگوارد بودن. رجوع به ناگوارد شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.