[ گَ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد که در ۱۴ هزارگزی جنوب خاوری اشترینان کنار راه مالرو ترکان به اشترینان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنهٔ آن ۶۶۴ تن ا ...
لغتنامه دهخدا
[ گَ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان قلعه حاتم شهرستان بروجرد که در ۶ هزارگزی شمال باختری بروجرد و ۴۵۰۰ گزی شمال شوسهٔ بروجرد واقع شده است. هوای آن سرد و سکنهٔ آن ۷۱۳ تن است. آب آن از قنات تأم ...
[ گُ دُ لَ / لِ مُ دُ لَ / لِ ] (ص مرکب، از اتباع) در تداول عوام، گرد و چاق. چاق و چله. گرد و غنبلی.
[ گَ دَ لَ ] (اِخ) نام محلی است در هزارجریب. (متن انگلیسی سفرنامهٔ مازندران و استرآباد رابینو ص ۱۲۴ و ترجمهٔ همان کتاب ص ۱۶۷).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.