معنی

[ گَ ] (اِ مرکب) جای نگه داشتن گنج. (آنندراج). خزانه. مخزن. گنجینه. (ناظم الاطباء): از آن گنجدان کآن همه گنج داشت نه خود برگرفت و نه کس را گذاشت. نظامی. برون رفت وز آن گنجدان رخت بست بدان گنج و گوهر نیالود دست.نظامی. چنین گفت گنجینه دار سخن که سالار آن گنجدان کهن.نظامی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.