معنی

[ گُ یَ / یِ ] (اِمص) گنجایش. (شعوری ج ۲ ورق ۳۲۷) (ناظم الاطباء). گنجا. گنج. (شعوری ایضاً،): تاب آن حسن که بر هفت فلک گنجایه ست جز که آهنگ دل خستهٔ لاغر نکند. مولوی (از شعوری). این کلمه با همین صورت و با شاهد فوق در فرهنگ شعوری آمده و مصحف است و صحیح مصراع دوم چنین است: تاب آن حسن که در هفت فلک گنجا نیست. مولوی (دیوان شمس چ فروزانفر ج ۲ ص ۱۴۰).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.