[ گُ ] (اِ مرکب) مقراضی که گل شمع و چراغ را بدان گیرند. (آنندراج). مقراضی که با آن گل فتیلهٔ چراغ برند. گاز: خاکساران ز اغنیا محتاج همراهی نیند شمعدان گل کجا دربند گل گیر طلاست. میرزا عبد ...
لغتنامه دهخدا
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان یک مهد بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز واقع در ۳۵هزارگزی جنوب خاوری راه شوسهٔ مسجدسلیمان به هفتگل. هوای آن سرد و دارای ۱۵۰۰ تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول ...
[ گُ ] (حامص مرکب) عمل گرفتن گل چراغ. عمل گرفتن فتیلهٔ چراغ. گرفتن سوختهٔ چراغ به گل گیر. || کم کردن گلهای درختی برای بهتر و درشت تر شدن بقیهٔ میوهٔ آن. گرفتن مقداری از گل درختی تا میوهٔ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.