گازروار
معنی
[ زُ / زَ رْ ] (ص مرکب، ق مرکب)
مانند گازر. بسان گازر. گازرآسا. || (اِ
مرکب) نام داو از کشتی که آن را در هندی
دهوبی پات گویند و آنچنان بود که دست
حریف کشیده سینه و بازوی او را بر پشت
خود آوردن و خود را خم ساخته تکان دادن
است به نحوی که حریف از بالای پشتش از
صدمهٔ تکان از جا درآمده روبروی او بر زمین
افتد (از شرح گل کشتی). (غیاث):
دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار
بر سر سنگ محبت زندش گازروار.
میرنجات (از آنندراج).