۱. پراکنده شدن. ۲. گسترده شدن چیزی. ۳. فاش شدن خبر. ۴. چاپ و توزیع کتاب، نشریه، مجله، و امثال آنها.
فرهنگ فارسی عمید
فرایند ایجاد شکستگی در پیوندها براثر تمرکز تنش در جلوی یک شکستگی [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پراکندن، پخشودن
فرهنگ واژههای سره
انتشار آلایندهها بدون هر تغییر یا مداخله [مهندسی محیط زیست و انرژی]
[ اِ تِ کَ دَ ] (مص مرکب) پراکنده ساختن : سعدی بهر نفس که برآورد در سحر چون صبح در بسیط جهان انتشار کرد. سعدی. || در بیت زیر بمجاز معنی رشد و حرکت می دهد: خانه ای گهواره و ضیق مدار تا ت ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ تِ گِ رِ تَ ] (مص مرکب) انتشار یافتن : شعاع خورشید از کلهٔ کبود بتافت چو نور روی نگار من انتشار گرفت.؟
ویژگی آثاری که، بدون قصد ارائه در بازار نشر، در شمار محدود به چاپ میرسند [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]
اطلاعاتی که در اختیار خبرنگار قرار میگیرد و او میتواند با ذکر منبع آنها را منتشر کند [روابطعمومی و تبلیغات بازرگانی]
تغییر مشخصات انتشار که معمولا ناشی از برخی تشدیدها در محیط انتشار است [فیزیک]
کمیتی مختلط که ویژگیهای محیط انتشار یا خط انتقال امواج الکترومغناطیسی را در بسامدی خاص نشان میدهد [فیزیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.