صبرکننده: تو در کنج کاشانه پنهان شوی / شکیبنده چون شخص بیجان شوی (نظامی۶: ۱۰۵۶).
فرهنگ فارسی عمید
[ شِ / شَ بَ دَ / دِ ] (نف) صبرکننده و تحمل نماینده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان). قانع. صابر. صبور. شکیبا. بردبار. متحمل. (یادداشت مؤلف): ز چرخ آن نیابی شکیبنده باش به امید خود را ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.