نخور
فرهنگ واژههای سره
[ کَ ] (ع مص) روفتن خانه را. (منتهی الارب) (آنندراج). روفتن خانه را با جاروب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از دزی ج ۲ ص ۴۹۳). خانه رفتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (المصادر زوزنی).
لغتنامه دهخدا
[ کِ نِ ] (ص) شخص لئیم و ممسک. کسی که از خرج کردن پول خودداری می کند. خسیس. (فرهنگ عامیانهٔ جمالزاده). آنکه صرف کردن مال برای او دشوار است. که عطا یا رد مال دیگران بر وی سخت گران و صعب باش ...
افشرده
[ کَ نَ ] (اِ) آتشکده و آتشخانه. (برهان) (آنندراج). آتشکده را نامند و آن را کنشت نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). آتشکده. (ناظم الاطباء): تویی معبود در کعبه و کنستم تویی مقصود در بالا و پستم. ...
[ کُ ] (اِخ) کنستانتین اول پادشاه یونان متولد ۱۸۶۸ م. در آتن و متوفی ۱۹۲۳. وی در سال ۱۹۱۳ به جانشینی پدرش ژرژ اول به سلطنت رسید و در سال ۱۹۱۷ تبعید شد در سال ۱۹۲۰ دوباره پادشاه گردید و ...
[ کُ نُ ] (اِخ) رجوع به استانبول و قسطنطنیه شود.
۱. اجرای یک یا چند اثر موسیقی در حضور گروهی از بینندگان و شنوندگان. ۲. محلی که چنین برنامهای در آن اجرا میشود.
فرهنگ فارسی عمید
[ کُ سِ تُ ] (ایتالیائی، اِ) همراهی یک یا دو یا سه ساز که وظیفهٔ اصلی را عهده دارند با ارکستر سمفونیک. کنسرتو با سمفونی فرقی چندان ندارد و دارای همان شکل سونات است. سازهایی که اکنون معمو ...
(کُ س یُ) [ فر. ] (اِ.) شرکتی که از چند شرکت برای منحصر کردن کالا یا بهره برداری خاصی تشکیل شود.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.