کندوره
معنی
[ کَ رَ / رِ ] (اِ) سفرهٔ چرمین.
(برهان) سفره باشد. (صحاح الفرس). سفره ای
بزرگ که آن را دستار خوان می گویند.
(آنندراج) (انجمن آرا). دستار خوان. سفره.
کندوری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| پیش انداز و آن پارچه ای باشد که در
پیش سفره و بر روی زانوی مردم بگسترانند
تا چیزی از خوردنی بر زمین و دامن مردم
نریزد و این رسم در ملک روم جاری است.
(برهان) (ناظم الاطباء). || میز بزرگ. (ناظم
الاطباء) (از اشتینگاس). || خوان کلان.
(ناظم الاطباء). || کندو. کنور. کندوله. خم
از گل کرده که غله در آن ریزند. (یادداشت به
خط مرحوم دهخدا).