[ کِ ] (ع ص) پر و آگنده گوشت سخت اندام. یقال: ناقة کناز و جاریة کناز. ج، کُنُز و کِناز (علی لفظ الواحد). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ کَ زِ ] (اِخ) دهی از بخش نمین است که در ۱۶هزارگزی شهرستان اردبیل واقع است و ۲۳۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ اَ ] (اِخ) شهری است در کنار شمالی بحر اسود. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به مادهٔ بعد شود.
اسم: پاکناز (دختر) (فارسی) (تلفظ: pāk nāz) (فارسی: پاکناز) (انگلیسی: pak naz) معنی: زیبا و قشنگ به تمام و کمال، ( پاک = کاملاً، یک سره، به کلی، ناز = زیبا و قشنگ )، کاملاً و یک سره زیبا و ق ...
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.