[ اِ تِ ] (از ع، اِمص) اقتداء. تقلید و متابعت و پیروی. (ناظم الاطباء). پیروی کردن. - اقتدا داشتن؛ اقتدا کردن. - اقتدا کردن؛ پشت سر امام جماعت بجماعت نماز گزاردن. - || پیروی کردن: وانگ ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ تِ ] (ع مص) شوربا بکفگیر برگرفتن. || اندیشیدن کاری را. || بچخماق زدن آتش زنه تا آتش دهد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
(اِ تِ) [ ع. ]۱- (مص ل.) توانمند شدن.۲- (اِمص.) توانایی، قدرت. ج. اقتدارات.
فرهنگ فارسی معین
یارایی، نیرومندی، دستواری، توانمندی، توانش، توانایی، توانا شدن
فرهنگ واژههای سره
باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان
(ذُ لْ اِ تِ) [ ع. ] (ص مر.) دارای قدرت، مقتدر.
نوعی روش والدگری مبتنی بر محدودسازی هرچه بیشتر که در آن والد یا پرستار بر اطاعت اصرار میورزد و گفتوگو و تشریک مساعی را کنار میگذارد و برای جلوگیری از رفتار ناخواسته به مجاز ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.