یارایی، نیرومندی، دستواری، توانمندی، توانش، توانایی، توانا شدن
فرهنگ واژههای سره
باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان
(ذُ لْ اِ تِ) [ ع. ] (ص مر.) دارای قدرت، مقتدر.
فرهنگ فارسی معین
نوعی روش والدگری مبتنی بر محدودسازی هرچه بیشتر که در آن والد یا پرستار بر اطاعت اصرار میورزد و گفتوگو و تشریک مساعی را کنار میگذارد و برای جلوگیری از رفتار ناخواسته به مجاز ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.