کمانگرهه
معنی
[ کَ گُ رُ هَ / هِ ] (اِ مرکب)
کمان گروهه. (برهان) (فرهنگ فارسی
معین): یک نوبت مُغُل بچه ای کمان گرهه
در دست به زاویهٔ او درآمد و سنگی بر
مرغکی انداخت، زهگیر او از دست بیفتاد و
غلطان به چاه افتاد. (تذکرهٔ دولتشاه، ذیل
ترجمهٔ کمال الدین اسماعیل). و رجوع به
کمان گروهه شود.