[ کَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) کشیدن زه کمان، تیراندازی را. کشیدن زه کمان، انداختن تیر و یا آماده شدن تیراندازی را: چرخ بر بدگمانش کرده کمین نحس بر دشمنش کشیده کمان.ناصرخسرو. پس از چه بود ک ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.